نان را از من بگیر، اگر می خواهی،
هوا را از من بگیر، اما
خندهات را نه.
قلمرو فکری:
اگر می خواهی خوراک و نفس کشیدن را از من بگیر ولی خنده ات را دریغ نکن.
قلمرو ادبی:
نان ß مجاز از نیازهای مادی و ضروری
هوا ß مجاز از نیازهای مادی و ضروری
از من بگیر ß اغراق
واژه آرایی عبارت «از من بگیر»
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می کاری ...
قلمرو فکری:
خندهات را که به زیبایی گل سرخ است از من نگیر، خندهای که مانند گل سوسن آن را می کاری.
قلمرو ادبی:
گل سرخ ß نماد خنده، عشق و شادی
سوسن ß نماد خنده، عشق و شادی
گل سرخ، سوسن و کاشتن ß تناسب
از پس نبردی سخت باز می گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
قلمرو فکری:
پس از رویارویی با سختی ها برمی گردم و با وجودی خسته که دنیا را بدون هیچ تغییری دیده است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
سخت |
دشوار |
قلمرو ادبی:
چشمان ß مجاز از وجود
با چشمانی خسته ß کنایه از رنج کشیده
که دنیا را دیده است ß کنایه از باتجربه بودن
اما خنده ات که رها می شود
و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم می گشاید.
قلمرو فکری:
اما وقتی می خندی و خنده ات به سراغ من می آید، زندگی واقعی را به من نشان می دهد.
قلمرو ادبی:
خنده ات پرواز کنان ß استعاره پنهان
خنده ات می جوید ß جانبخشی
درهای زندگی ß استعاره پنهان (مکنیه)، کنایه از اینکه برایم گشایش است
عشق من، خنده تو
در تاریکترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگ فرش خیابان جاریست،
بخند؛ زیرا خنده تو
برای دستان من،
شمشیری است آخته.
قلمرو فکری:
معشوق من، خنده تو در غم انگیزترین لحظه ها شکار می شود. و اگر ناگهان دیدی که خون من بر سنگ فرش خیابان ریخته است، بخند؛ زیرا خنده تو برای دست های من مثل شمشیری بیرون کشیده، نیروبخش است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
آخته |
بیرون کشیده، برکشیده |
قلمرو ادبی:
تاریک ترین لحظه ها ß نماد فضای ناامیدی و خستگی
خون من بر سنگ فرش خیابان جاری است ß کنایه از اینکه زخمی شدن یا جان سپردن
شمشیر ß نماد مبارزه
خنده تو شمشیری است آخته ß تشبیه
شمشیر آخته ß کنایه از شمشیر آماده برای جنگ
خنده تو در پاییز،
در کناره دریا
موج کف آلوده اش را
باید برفرازد
قلمرو فکری:
خنده تو در پاییز، در کنار دریا باید امواج آن را پر از جوش و خروش سازد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
برفراختن |
بلند کردن |
قلمرو ادبی:
موج کف آلوده ß استعاره از گلخنده
خندۀ تو ... باید برفرازد ß جانبخشی
کناره، دریا، موج و کف ß تناسب
و در بهاران، عشق من!
خنده ات را می خواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
قلمرو فکری:
ای معشوق من، خنده ات را در هنگام بهار می خواهم، مانند گلی که منتظرش بودم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
بهاران |
هنگام بهار |
قلمرو ادبی:
چون گلی که در انتظارش بودم ß تشبیه
گل آبی، گل سرخ کشورم که مرا می خواند.
قلمرو فکری:
خنده تو که در پرچم کشورم با دو گل آبی و سرخ نقش بسته است، من را صدا می زند. وجود من با کشور معنی می یابد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
می خواند |
صدا می زند |
قلمرو ادبی:
گل آبی، گل سرخ کشورم که مرا می خواند ß جانبخشی، تشبیه
پیام:
خنده تو مانند گل آبی و گل سرخ کشورم است که مرا صدا می زند
بخند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچ خیابان های جزیره،
قلمرو فکری:
بر شب و روز و ماه بخند و بر خیابان های پرپیچ و خم جزیره بخند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
پیچاپیچ |
راه پیچ در پیچ |
قلمرو ادبی:
بر شب؛ بر روز، بر ماه ß مجاز به معنای همیشه و بر همه کس
شب و روز ß تضاد
واژه آرایی کلمه «بر»
واج آرایی حرف «ب» و «ر»
اما آنگاه که چشم می گشایم و می بندم،
آنگاه که پاهایم می روند و باز می گردند،
قلمرو فکری:
ولی زمانی که زنده ام و می توانم ببینم و راه بروم،
قلمرو ادبی:
می گشایم و می بندم ß تضاد
می روند و بازمی گردند ß تضاد
واژه آرایی کلمه «آنگاه»
نان را، هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.
قلمرو فکری:
غذا و خوراک، نفس کشیدن، نور و بهار را از من بگیر؛ اما هیچ وقت خنده ات را از من دریغ نکن تا زنده بمانم.
قلمرو ادبی:
چشم از دنیا بستن ß کنایه از مردن
نان ß مجاز از نیازهای مادی و ضروری
هوا ß مجاز از نیازهای مادی و ضروری
از من بگیر ß اغراق
واژه آرایی عبارت «از من بگیر»